دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: تقویت فرهنگ عمومی راهی برای افزایش هم‌بستگی اجتماعی است فرهنگ عمومی، زیربنای سلامت جامعه است درگذشت «کوئینسی جونز» تهیه‌کننده آثار مایکل جکسون در ۹۱ سالگی تسهیلات تبصره ۱۸ وزارت فرهنگ به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟ اکران سیار «آسمان غرب» میلیاردی شد «سعیداسلام‌زاده» مدیر روابط عمومی معاونت هنری شد دلیل تعطیلی برنامه «شیوه» شبکه چهار چه بود؟ نگاهی به مجموعه‌داستان «نیمۀ تاریک ماه» هوشنگ گلشیری نگاهی به ذات سیال «فرهنگ عمومی» و آیین‌نامه‌های بدون ضمانت اجرایی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ «دزدان دریایی کارائیب» جدید بدون حضور جانی دپ پیام رئیس انجمن بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان منتشر شد انتشار نسخه مجازی آلبوم عاشقانه «نوازشگر» چرا «سفره ایرانی» کیانوش عیاری پس از ۲۰ سال هنوز اکران نشده است؟ حکایت آبی که صدراعظم نخورد درباره عکاسی تئاتر که پس از ۷ سال به جشنواره رضوان اضافه شد معرفی چند کتاب برای علاقه ­مندان به یادگیری وزن شعر | آراستن طبع موزون
سرخط خبرها

گپ وگفتی درباره دنیای شعر و شاعری با عمار کاریزی، غزل سرای مشهدی | خود نیما هم فکر نمی‌کرد کار به اینجا بکشد!

  • کد خبر: ۱۵۰۴۰۴
  • ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۹
  • ۱
گپ وگفتی درباره دنیای شعر و شاعری با عمار کاریزی، غزل سرای مشهدی | خود نیما هم فکر نمی‌کرد کار به اینجا بکشد!
عمار کاریزی، متولد ۱۳۶۹ است در همین مشهد و ۱۶ سال می‌شود که با فضای شعر و شاعری دمخور است. او سال ۱۳۹۷ اولین کتابش را با نام «لکنت» منتشر کرد.

محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ شعر و زندگی اش به هم آمیخته شده و حالا هرگاه پای تخته و سر کلاس حاضر می‌شود تا برای دانشجویانش از برق و الکترونیک بگوید، همان اولِ کار یک بیت شعر روی تخته می‌نویسد و چند دقیقه برایش توضیح می‌دهد و در همین اثنا، باز گریزی می‌زند به چند بیت دیگر تا بعد با خیال راحت برود سراغ همان اصل مطلب. اتفاقی که در روز‌های آغازین نشستن پای درس و دانشگاه، برای بچه‌ها چندان مجذوب کننده به نظر نمی‌رسد، اما پس از مدتی کوتاه، رویه کاملا عکس می‌شود؛ یعنی حالا اگر استاد از عادتش تخطی کند، این دانشجویان هستند که پیگیر آن یک بیت شعر می‌شوند.

آقای دکتری که الکترونیک خوانده است و شاعری که غزل می‌سراید، خودش اذعان می‌کند علاقه وافری که به شعر و ادبیات دارد اصلا با علاقه‌ای که به رشته دانشگاهی اش دارد در یک سطح نیست؛ اما به هر حال چیزی بوده که پیش آمده و جلو رفته است. او، ولی همیشه شعر را انتخاب کرده و شعر هم او را. شاید به قول خودش اینکه در دبیرستان ریاضی خوانده و بعد رفته سراغ رشته برق، باعث شده یک خلأ احساسی و خیالی در وجود او شکل بگیرد و سوق پیدا کند به سمت کمی خیال انگیزتر زندگی کردن. خودش می‌گوید لکنت نسبتا شدیدی که تا ۵-۶ سال پیش با آن دست و پنجه نرم می‌کرده نیز در این داستان بی تأثیر نبوده است: «آن قدر در وجود خودم حرف‌هایی حس کردم و نگفتم و نگفتم تا اینکه بالاخره جایی پیدا کردم برای بیان آن ها.»

عمار کاریزی، متولد ۱۳۶۹ است در همین مشهد و ۱۶ سال می‌شود که با فضای شعر و شاعری دمخور است. سال ۱۳۹۷ اولین کتابش را با نام «لکنت» و در فواصل زمانی کوتاه بعد از آن، یعنی سال ۱۳۹۸ و اواخر ۱۴۰۰، دو مجموعه غزل دیگر را نیز با نام‌های «محرمانه» و «میخانِقاه» روانه بازار کرد. این میان البته تجربه‌های دیگری هم وجود داشته است؛ مثل تدریس در کارگاه شعر انجمن ادبی دانشگاه تهران یا دو فیلم کوتاهی که ساخته است و یکی از آن‌ها در جشنواره رویش مقام سوم را کسب کرد. مطلب زیر گفت وگویی است با این شاعر مشهدی درباره خودش و جهان شعر.

اگر سرِ رشته شعر و شاعری را بگیریم به کجا می‌رسیم؟ شما اولین مرتبه چطور متوجه شدید می‌توانید پیوند خوبی با کلمه‌ها برقرار کنید؟

از وقتی فهمیدم شعر چیست دوستش داشتم، از همان زمانی که از گوشه و کنار می‌شنیدم. به هر حال همه ما با لالایی‌های مادرانمان رشد کردیم و این موضوع در خراسان پررنگ‌تر است. این سرزمین از دیرباز یکی از خطه‌های شعرخیز و شاعرپرور بوده و همان طور که می‌دانیم اولین سبک شعری هم سبک خراسانی است. با اینکه رشته ام انسانی نبود، اما وقتی شعر می‌خواندم به سرعت ریتم آن در ذهنم می‌نشست و بعد قافیه و ردیف‌های آن در ذهنم قطار می‌شد. وقتی شانزده سالم بود، با خودم گفتم باید امتحان کنم! چیزی سرودم و نوشتم و نتیجه را به خانواده ام نشان دادم و بازخورد‌های مثبتی گرفتم. از اینجا به بعد همه چیز جدی شد

و همه این‌ها خودجوش و خودآموز پیش رفت؟

بله، شاید عجیب باشد، اما در همه شانزده سالی که در این اتمسفر به سر می‌برم، تا کنون حتی یک مرتبه هم در هیچ انجمنی برای شعرخوانی حضور پیدا نکرده ام.

این را باید یک نکته مثبت تلقی کرد یا منفی؟

حضور در کارگاه‌های آموزش شعر هم نکات مثبتی دارد و هم منفی. خوبی هایش را همه ما می‌دانیم؛ ممکن است آن چیزی که طی یک سال با خواندن و تجربه کردن یاد می‌گیریم، در یکی از همین کارگاه‌ها فقط با جمله یک نفر آن را در مدت زمانی کوتاه بیاموزیم. از طرفی، اما این کارگاه‌ها به ذهن ما سمت وسو می‌دهد. اگر دقت کنید می‌بینید بخشی از افرادی که به یک انجمن مشترک می‌روند، با سبک و سیاقی مشابه شعر می‌گویند. در مجموع، من فکر می‌کنم اگر شخصی بخواهد شعر بگوید نیازی ندارد لزوما به کارگاه برود. کارگاه‌ها شاید این مسیر را تسهیل کنند، اما واجب نیستند.

خیلی از دوستان مشهدی که در همین حوزه فعال هستند معتقدند محدودیت‌های زیادی برای برگزاری یک جلسه شعرخوانی در شهرمان وجود دارد. با توجه به این نکته آیا می‌توانیم بگوییم در مشهد جلسات یا انجمن‌های در خور توجهی برای شاعران وجود دارد؟

دورادور خبر دارم و می‌دانم که انجمن‌های خوبی در شهر برگزار می‌شود. انجمنی که آقای محمدکاظم کاظمی می‌گرداند حتما انجمن خوبی است؛ چراکه خودش و کتاب هایش شناخته شده هستند و قطعا می‌توانند به افراد خواهان کمک کنند. هرچند او هم در هر حال سلایق خودش را دارد. من فکر می‌کنم این محدودیت‌ها در همه موضوع‌ها وجود دارد. حتما سختی‌هایی هم هست. شاید به دلیل همین ویژگی هاست که خود من تاکنون پا در هیچ انجمنی نگذاشته ام. در مجموع، اما اگر بخواهیم حساب کنیم خوب است. به نظر من هر جایی که شعر خوانده می‌شود، درباره شعر بحث می‌شود و شعری را که نقد می‌کنند، کمک کننده است.

وضعیت شعر مشهد را چطور ارزیابی می‌کنید؟

اگر بخواهیم کلی نگاه کنیم شرایط شعر مشهد خیلی خوب نیست. یعنی اگر شاعرانگی همه شاعران مشهد را باهم جمع کنیم و تقسیم بر تعدادشان کنیم و میانگین بگیریم، من فکر می‌کنم به نتیجه خوبی نمی‌رسیم و می‌شود گفت به عدد خوبی نمی‌رسیم. اما در این میان هستند کسانی که خوب کار می‌کنند و خوب شعر می‌گویند. من به هیچ وجه منکر دوستانی که خوب کار می‌کنند و شعرشان نیستم. بیشتر دارم کلی نگاه می‌کنم. اما با توجه به پیشینه و سابقه‌ای که شعر خراسان دارد بیشتر از این‌ها انتظار می‌رود. به اعتقاد من شعر مشهد از آن جایگاهی که شعر خراسان در دوره‌های مختلف داشته و شاعران خیلی خوبی در آن حضور داشته اند فاصله گرفته است. هرچند باید به این نکته هم اشاره کنم که شعر در مجموع ضعیف شده است و دیگر واقعا آن رسانه اصلی نیست. این به انزوا رفتن نیز بی تأثیر نیست.

علت این فاصله گرفتن را باید در کجا جست وجو کرد؟

من فکر می‌کنم اینکه مشهد شهری سنتی است - خود شهر نه، بیشتر ذهنیت ساکنان شهر منظورم است- در این باره مؤثر بوده است. چون ذهنیت‌های سنتی ایستاست و خیلی در آن تحرک و چالش وجود ندارد، خلاقیت نیز در ذهن‌های سنتی رشد نمی‌کند و از طرفی شعر هم یک پدیده خلاقانه است، اما منظورم همه نیست. یعنی می‌شود به نحوی به این موضوع نگاه کرد و طوری سنت‌ها را تعریف کرد که تعصبی در آن نباشد و این حالت خلاقانه نیز می‌تواند در این ذهن‌ها شکل بگیرد. این توضیح را از این بابت ذکر کردم که بگویم منظورم این نیست که بگویم حتما و لزوما در ذهن‌ها و ذهنیت‌های سنتی خلاقیت رشد نمی‌کند. نه، لزوما این نیست، ولی معمولا این اتفاق می‌افتد.

این صحبت‌ها را باید هم به شعر سپید و هم به شعر کلاسیک تعمیم بدهیم؟ یا اگر منفک نگاه کنیم، می‌توانیم بگوییم در یک حوزه بهتر کار کرده ایم؟

راستش من فکر می‌کنم خود نیما هم هدفش این نبود! نیما خوب شروع کرد، اما متأسفانه آن‌هایی که پیگیر شعر او شدند به قدری دروازه‌های شعر را فراخ در نظر گرفتند که به قول یکی از دوستان به هر طرف بزنی گل است! با مدرن شدن دنیا، به هنر‌های زیادی که از چهارچوب‌های هنری که قرن‌ها رویش کار شده بود، خدشه بزرگی وارد شد. من خودم همچنان دوست دارم در همان چهارچوب‌ها شعر بگویم و حتی اگر بخواهم جهش بزرگی هم داشته باشم لازم است دورخیز کنم، یعنی نیاز دارم چند قدم به عقب بروم تا بتوانم از روی چیزی رد شوم.

اینکه عده‌ای چنین راحت از روی موضوع‌هایی رد می‌شوند که قرن‌ها درباره اش فکر شده، کار شده، مقاله نوشته شده، عجیب است و اگر که از دست من ناراحت نشوند احساس می‌کنم ۹۰ تا ۹۵ درصد سپیدسرا‌ها ساده و سهل انگارانه وارد این حوزه می‌شوند. شعر آن قدر‌ها هم سهل نیست. شما فرض کنید شعر از هزار و خرده‌ای سال پیش یک جنین بوده، رشد کرده و بعد از هزار سال به یک قوت و قدرتی رسیده است. بعد ناگهان به اسم نوگرایی چنان ارتجاع بکنیم که برگردیم قبل از معنا. ساده گرایی و سهل و ممتنع نوشتن خیلی سخت است. خیلی شعر‌ها هستند که وقتی می‌خوانی معنایی از آن در نمی‌آید. صرفا یکسری توضیحات و توصیفاتی است که می‌شود روی هر متنی بگذاری.

مخاطب شعر کجای داستان است؟ برخی می‌گویند باید بپذیریم که شعر دیگر جایگاه گذشته را برای مردم ندارد و باید با این موضوع کنار بیاییم؛ و برعکس، عده‌ای می‌گویند شعر همیشه شعر است و آنکه اهلش باشد سراغش را می‌گیرد.

من فکر می‌کنم مخاطب را شاعر انتخاب می‌کند نه اینکه مخاطب، شاعر را. شاعر خودش انتخاب می‌کند که برای چه مخاطبی شعر بگوید، چون من خودم دقیقا این مسیر را طی کردم. کتاب اول من، می‌شود گفت کتاب مخاطب محوری بود، یعنی کاملا با ذهنیت و سیاق مخاطب محوری نوشته شده بود. در کتاب دوم، اما کاملا عکس شد و رفتم سراغ سبک و سیاقی که خیلی مخاطب ندارد. در کتاب سوم، اما می‌شود گفت به یک تعادل رسیدم. در این میان، شاعرانی داریم که صرفا مخاطب خاص دارند و حتی شاعرانی هم هستند که مخاطبشان شاعران دیگر هستند و به نحوی می‌سرایند که فقط شاعران می‌توانند با آن ارتباط بگیرند.

بعد از این سه مجموعه باید منتظر کتاب تازه‌ای از شما باشیم؟

یکی دو سالی است که خیلی کم کار شده ام و گاهی اوقات دو سه ماه می‌گذرد و خبری از شعر تازه‌ای نیست، اما احتمالا تا دو سه سال دیگر بتوانم مجموعه شعر تازه ام را چاپ کنم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
alireza zakeri
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۱۲ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۱
0
0
استاد کاریزی گرامی معلم ما هستند در درس تفکر متوسطه دوم
خدا ایشون رو حفظ کنه به حق پرودگار یکتا
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->